Menu Close Menu
چرا از «اکثریت غالب» به «اکثریت محذوف» رسیدیم؟

اکثریتِ محذوف

اکثریتِ محذوف

حکایت این روزهای ما در ۱۱۰ سال پس از داستان واقعی مجاهدان شنبه، نسخه‌ای کپی، اما آپ‌دیت شده از آن روزگار است. اگر آن روزها افت و خیزهای دوران مشروطه فضا و میدان را برای ظهور و بروز «درام مجاهدان شنبه» فراخ کرد، این روزها تاریخ به شکلی کمدی دوباره تکرار می‌شود.

سی روز آنلاین/ مهدی جهاندیده
سوم تیر ۱۳۸۴ را خاطرتان هست؟ روزی که زور سبد آرای محمود احمدی‌نژاد بر اکبر هاشمی رفسنجانی چربید و او کلید پاستور را در حالی که همگان مات و مبهوت نظارگرش بودند، ربود. احمدی‌نژاد استاد دمیدن در «صورِ پوپولیسم» بود و در آن هشت سال معروفش مهرورزانه آن کرد که نباید می‌شد! دیالکتیکِ سیاسی احمدی‌نژاد مختص خودش بود، درست مثل کاپشن رنگ و رو رفته معروفی که می‌پوشید و پژویی که سوار می‌شد. 

پوپولیسم صرفا بخشی از شاکله احمدی‌نژاد بود. او پایه‌گذار رسومی نامألوف در عرصه سیاسی و کشورداری شد که بعد از او هم کار چندانی از دست حسن روحانی برای برکندن ریشه سترگ آن بر نمی‌آمد. صله‌بخشی مناصب مهم دولتی به فعالین ستاد انتخاباتی رسمی نامألوف بود که احمدی‌نژاد آن را بد، اما غیرقابل زوال پایه نهاد! اما حلقه محمود و یاران؛ محدود به خودی‌های ستاد نبود. آنها آغوشی باز برای مجاهدان شنبه هم داشتند. 

روایت «مجاهدان شنبه» در جنبش مشروطه را که می‌دانید و بارها خوانده‌اید. صحبت از اشخاصی هست که قبل فتح تهران، دست به دعا برای حفظ و استمرار تاج و تخت محمدعلی شاه داشتند و پس از فتح تهران آوانگاردتر از سردار اسعد و ستارخان حرکت کردند و با قطار فشنگ بر کمر و تفنگ بر دوش مجال عکس گرفتن را هم، حتی از مجاهدان جمعه گرفتند. آنها بر بسیاری از امور مسلط شدند و النهایه این دست مجاهدان واقعی بود که رسما و عینا در پوست گردو ماند. (این نوشتار پیشین درباره مجاهدان شنبه را در این لینک بازخوانی کنید:  https://t.me/Mehdi_jahandideh/62 )

حکایت این روزهای ما در ۱۱۰ سال پس از داستان واقعی مجاهدان شنبه، نسخه‌ای کپی، اما آپ‌دیت شده از آن روزگار است. اگر آن روزها افت و خیزهای دوران مشروطه فضا و میدان را برای ظهور و بروز «درام مجاهدان شنبه» فراخ کرد، این روزها تاریخ به شکلی کمدی دوباره تکرار می‌شود. همین مجاهدان شنبه بخشی غیر قابل حذف از تاریخ معاصر ایران شده‌اند و همیشه و همیشه اشخاصی با تکیه بر ترفند کهنه و نخ‌نما شده «اهلِ شنبه» خود را بر بدنه چنان سفت و سخت سوار کرده و چشم در چشم سربازان جمعه دوخته و به ریش‌شان قاه قاه خندید‌اند، که نمی‌شود این «ژانر تلخ و تکراری» را حذف کرد. از آن بدتر گویی قرار هم نیست از این همه رکب خوردن‌های تکراری درس عبرتی گرفته شود و این داستانِ واقعی مدام در حال تکثیر است.

وقتی مجاهدان شنبه بر امور مسلط می‌شوند، «لیدرهای جمعه» زبان در کام می‌کشند و مصالحه سکوت اختیار کرده و به تسلط آنها بر امور رضایتمندانه تمکین می‌کنند. روحیه تسامح‌طلبانه و محافظه‌کاری شدید لیدرهای جمعه آنها را به استیصال کشانده و چوب حراج را به مجاهدات های سربازان جمعه می‌زنند و ارزان فروشی‌ها به یک اصل تبدیل می‌شوند. اینجاست که اکثریت غالب ناباورانه تبدیل به «اکثریت محذوف» می‌شوند و اقلیت حاکم بر امور می‌شود. آیا اینگونه مغلوب شدن دمیدن بر «صورِ دموکراسی» از سر گشادش و رضایت دادن به حاکمیت «اقلیتِ بازنده» و البته «مجاهدانِ شنبه»نیست؟

سربازان جمعه نه توقع دارند نه ادعا و همین باعث شده تا «نگاهِ ابزاری» به آنها شکل بگیرد که در «کولبری ژنرال‌های بی‌خاصیت‌شان» و البته خلق موقعیت برای مجاهدان شنبه کارکرد داشته باشند و لاغیر. برای آنهایی که تاریخ را خیلی زود فراموش می‌کنند، مصداق عینی‌تر مجاهدان شنبه روایت ۲۵ خرداد ۹۲ یا همین ورژن جدیدش در ۳۰ اردیبهشت ماه ۹۶ هست. مجاهدان شنبه در ۹۶ چنان رنگ و چهره عوض کرده‌اند که توانستند اکثریت را کنار زده و خود را بر بدنه غالب کنند.

ما سالها با این قبیل از تراژدی‌ها کنار آمده‌ایم و پذیرفتیم که اکثریت محذوف باشیم و در این میان بیش و پیش از همه چوب حراج به حیثیت سربازهای جمعه وارد آمده است که می‌بایست علاوه بر تحمل همه حقارت‌‌ها، سرنوشت مختومی به نام «کولبری پیررجال‌ها» را به نحو احسن به سرانجام برسانند. آیا دوران گذر از این تفکرِ درهم شکسته نیست؟ آیا بازهم از همان سوراخ قبلی که «لیدرهای سنتی جمعه» بارها گزیده شده‌اند، دست به کام افعی خواهیم سپرد یا نه؟ آیا موسم بازنگری در لیدرهای سنتی ناکارآمد اصلاحات فرا نرسیده است؟

 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران