شناسه : ۸۹۱ ۱۸۸۴ بازدید ۱ پسند ۰ دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه ۱۴۰۱/۰۱/۹ | ۱۴:۲۲:۳۱ این سوژه کم از کوه کندن ندارد اختصاصی برای کسانی که خیلی به قول امروزیها بهروز نیستند ویژگی مثبت دیگری که جوکر دارد دعوت از هنرمندان قدیمی و فراموش شده بهعنوان مهمان است که معمولاً شرکتکنندگان خاطرات زیادی از آنها داشته و علاوه بر ایجاد تنوع در برنامه و خارج کردنش از یکنواختی محض، یک ادای دین و تجلیل کمهزینه و در نوع خود ارزشمند از پیشکسوتان حوزه طنز محسوب میشود و البته به دلیل هیجان شدید شرکتکنندگان از مشاهده آنها باعث دریافت کارت زرد و قرمز بیشماری شده و کاملا در راستای اهداف برنامه باشد. حمید رستمی | یک: برای کسی که خیلی به قول امروزیها بهروز نیست و ارتباط چندانی با تولیدات جدید حوزه فرهنگ و هنر نداشته و تقریباً هیچ سریال تلویزیونی را پیگیری نکرده و گوشش به هیچ موسیقی روزآمدی باز نشده و کماکان غرق در دنیای سیاه و سفید فیلمهای کلاسیک است و موسیقی سنتی ۵۰ سال قبل و سریالهای قدیمی، این سوژه کم از کوه کندن ندارد و جا دارد بهخاطر این انتخاب نابجا و کمتر شایسته به خشایار عزیز تبریکی اساسی گفته و در دل ایشان را تهدید به گلولهباران کنم البته گلولههایی از جنس برف، برف چهارشنبهسوری! دو: جوکر یکی از معدود مجموعههای تولید شده در سال گذشته که کامل دنبال کردم و برخلاف رویه انتقادی غالب شبهروشنفکری حاکم بر جامعه در نقد برنامه و سازندگانش، بابطبع یافتم که دستکم برای یکبار دیدن ارزش داشت. جوکر برنامه بدی نبود و این ربطی به مشکل تاریخیام با احسان علیخانی و شخصیت غالب و عمومیاش- که علاقهای وافر به درآوردن اشک ملت دارد و اینجا هم درصدد جلوگیری از خنده شرکتکنندگان است- ندارد. به نظرم این برنامه با تمام انتقاداتی که با آن مواجه است، در ترسیم سیمایی متفاوت و واقعیتر از کمدینهای حاضر در سینما و تلویزیون ایران موفق عمل کرده و مخاطبان را با خود واقعی، دنیای ذهنی، پشتوانه فکری- اجتماعی، خاستگاه طبقاتی، میزان مطالعه، ادبیات حاکم بر گفتار، هوشذاتی و فردیت هنری تکتک شرکتکنندگان آشنا میکند تا بینندگان بعد از سالها هنرمندان محبوبشان را فارغ از کمکهای نویسنده، کارگردان، فیلمبردار و حتی همبازی در میدان تکنفره مشاهده کنند که قرار است برای بیرون کشیدن گلیم خود از آب هم که شده در رقابت با افراد دیگر به روشهای مختلف متوسل شوند و از شخصیت هنریشان اعاده حیثیت کنند. اینجاست که فردی کمنام و نشانتر از بقیه مثل رضا نیکخواه با خوشفکری ذاتی خود چنان میدرخشد که همگان به آن معترف میشوند ولی در عوض فردی که چندین و چند شخصیت و تیپ پرطرفدار کمدی خلق کرده و در مرتبه بسیار بالاتری از دیگران قرار دارد، توفیق رسیدن به یک تشخص طنازانه را بهدست نیاورده و بهراحتی از گردونه رقابتها حذف میشود و خیلیها هم برای خنده گرفتن از رقبایی سرسخت، بهخصوص در استندآپ کمدیهایشان، به دمدستی و مبتذلترین روشهایی همچون تعریف جوک و یا پوشیدن لباس پارهپاره و شکلک درآوردن بسنده میکنند تا نشان دهند که بهرغم حضور بلندمدت در حوزه طنز، به هیچعنوان شناختی مناسب و صحیح از مقوله طنز نداشته و موفقیتهای قبلی هم بهنوعی محصول شرایط بوده و یاری کردن همسایهها برای عروسداری! سه: ویژگی مثبت دیگری که این برنامه داشت و دارد دعوت از هنرمندان قدیمی و فراموش شده بهعنوان مهمان است که معمولاً شرکتکنندگان خاطرات زیادی از آنها داشته و علاوه بر ایجاد تنوع در برنامه و خارج کردنش از یکنواختی محض، یک ادای دین و تجلیل کمهزینه و در نوع خود ارزشمند از پیشکسوتان حوزه طنز محسوب میشود و البته به دلیل هیجان شدید شرکتکنندگان از مشاهده آنها باعث دریافت کارت زرد و قرمز بیشماری شده و کاملا در راستای اهداف برنامه باشد. دعوت از فردی چون آقای شاپوری که نسلی با ایشان خاطره دارند و سالهاست که هنرش در زیر غبار فراموشی مانده و کمتر کسی از آن خبر دارد و یا جناب سمسارزاده و منوچهر آذری که در بدترین و تلخترین روزهای این مردم سعی در خنداندنشان داشتند در نوع خود حرکتی ارزشمند و قابل ستایش است که بهعنوان برگ برنده این برنامه کارکردی متقابل یافته و یکی از بهترین خاطرات این عزیزان در پیرانهسری هم تلقی شده و در ذهنشان نقش خواهد بست. چهار: تاکشوی شهاب حسینی با عنوان همرفیق هم ازجمله برنامههایی بود که در قسمت ابتدایی خوب پیش میرفت و ایده اصلی برنامه و حضور همزمان ستارههای سینما و موسیقی با بهترین رفیقشان نقطه تمایز خوبی نسبت به برنامههای مشابه میتوانست تلقی گردد و شهاب حسینی بهعنوان مجری برنامه میتوانست از نفوذ و شهرتش در بدنه سینما استفاده کرده و پای بسیاری از ستارگان سینما را به برنامهاش باز کند اما در ادامه، برنامه همرفیق ضربه اصلی را از همان ناحیه خورد و شهاب حسینی تبدیل شد به پاشنهآشیل برنامه تا نشان دهد هرچند که از مجریگری به سینما راهیافته ولی در پیش بردن موفق یک مصاحبه تبحر چندانی ندارد و بیش از اندازه وابسته به سوالات نویسندگان برنامه است که اسم فردی معتبر چون سروش صحت را در پیشانی دارد. شهاب حسینی هنگام اجرای این برنامه آشکارا استرس داشت و همواره با مالیدن دستها بههم این تنش و فشار را به مخاطبان منتقل میکرد. او برای معرفی مهمان همانقدر عجله داشت که اضافه شدن مهمان دوم؛ انگار بدون مهمان دوم بحثهای متقابل و پینگپنگی بین مجری و مهمان شکل نمیگرفت تا او شتاب غیرقابل وصفی برای اضافه شدن نفر دوم از خود نشان دهد بلکه با حضورش، با خاطرهبازی متقابل دو مهمان برنامه، بار سنگین اجرا از روی دوشش برداشته شده و مخاطب نظرش را به حول محور مهمانان معطوف کند. شهاب حسینی گاهی چنان وابسته سوالات نوشته شده و مقدمههای آنها میشد که گاه بیکموکاست در قسمتهای مختلف همان جملات را تکرار میکرد. درحالیکه یک مجری مسلط حتی در صورت تشابه سوالات هم باید بتواند در جملهبندی و لحن کاری کند که مصاحبهشونده و مخاطبی که قسمتهای قبلی را دیده به این سادگیها دستش را نخواند. بهعنوان مثال سوال ابتدایی تکراری در مورد چگونگی اوضاع و احوال و نقلقولی تکراری از دوست ایشان با این مضمون که «اوضاع دست خودمان نیست ولی احوال که دست خودمان است!» و جویا شدن نظر مهمان در اینباره که گاهی موجب سردرگمی مهمان میشد و نمیدانست چه جوابی بدهد، چون سوالی در کار نبود و باید در مورد جملهای که مجری به نقل از رفیقش آورده و همان ابتدا هم تاییدش کرده، حرفی بزند که لزوماً هم در مخالفت نباشد! پنج: برنامه ورزشی ۱۱ هم از آن برنامههایی است که بهرغم نرسیدن به توفیق عمومی، به دلیل حضور نویسندگان خوبی چون علی مغانی و همچنین دیدن تصاویری بدون روتوش از فوتبالیستها، تماشایش برای یک روزنامهنگار ضروری است. مجتبی جباری در این برنامه- و البته پیشتر در برنامه استعدادیابی شبکه ۳- اثبات کرد که شخصیت متفاوتی در بین فوتبالیستها دارد و به علم کلام وارد است و بدون داشتن لکنت و استرس و بدون آنکه در دام پوپولیسم بیفتد میتواند حرفهایش را بزند. هرچند تا رسیدن به یک ادبیات ایدهآل، آکادمیک، صحبت با شواهد و قرائن و استناد به آمار و ارقام فاصله زیادی دارد ولی در همان برنامه خداداد عزیزی کماکان مثل همیشه از موضع حق مطلق، زمین و زمان را میکوبد و به رفقایش حال میدهد بدون اینکه کوچکترین نگاه منطقی به خروجی افراد داشته باشد تا این حرف تاریخی مرحوم محمد رنجبر اثبات گردد که «یک گل به استرالیا زده، یک عمر نانش را خورده و از همه طلبکار است!» فردی که کمترین دستاوردی در دوران مربیگری و مدیریت نداشت و حالا در قامت یک مجری برای فوتبال ایران نسخه میپیچد با این پیشفرض که «مربیان خارجی همه سیاهکارند، مدیران غیرورزشی همه برای مطرح کردن خودشان میآیند و در این میان فقط ما خوبیم!» که با حمایت گاهوبیگاه علی کریمی- که حرفهایش بعضا منطقیتر و قابلقبولتر است- تبدیل به یک مانیفست میشود. شش: در سالیکه همه در لیگ برتر انگلستان دنبال نتیجهگیری و قهرمانی لیورپول با اعجاز یورگن کلوپ و چلسی با مربیگری توخل و منچسترسیتی با شعبدههای پپ گواردیولا هستند و منچستریونایتد هم با بازگشت افسانهای رونالدو قصد احیای امپراتوری فرگوسن را دارد و موفق نمیشود ما هم پیگیر عقد قرارداد کنته با تاتنهام بودیم و باز شدن پای هری کین به گلزنی و امیدوار به اینکه بعد از سالها یک جام دستچندم بالای سر ببرند که نبردند یا دلخوش به صدرنشینی موقتی ناپولی در سری آ ایتالیا باشیم و شاگردان اسپالتی را ردیابی کنیم که با آن پیراهنهای خوشرنگ چند سالی است که برای سهمیه اروپا میجنگند و از روزی که دیهگو رفته هنوز نتوانستهاند به آن تشخص لازم برای بردن جام دست یابند، همین که از دسته سوم ایتالیا به اولین رده فوتبال بازگشتهاند خودش کلی هنر است! برچسبها : جوکر احسان علیخانی حمید رستمی هم رفیق برنامه ورزشی 11 استعدادیابی تلویزیونی سی روز آنلاین احیای امپراتوری فرگوسن اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی