print logo

.سی روز آنلاین / مهدی جهاندیده: 

«تقابل و انزوا» تنها تصویری است که از سیاست خارجی دولت‌های نهم و دهم در اذهان تداعی می‌شود. محمود احمدی‌نژاد شناخت درستی از تحولات بین‌المللی و دوجانبه نداشت و گاف‌های او، دیپلماسی ایرانی را در مسیرهایی اشتباه تا بدانجا پیش برد که سفر به جزایر قمر یا جیبوتی به مثابه کلاس درس جغرافیا برای دیپلمات‌ها و البته یک سرگرمی برای جستجوی آن کشورها بر روی نقشه تلقی شود! در میان  تقلای ایجاد دیپلماسی با کشورهای گمنام، سفر به لاپاز و عکس یادگاری با «لولا داسیلوا» دستاوردی بزرگ برای دیپلماسی ایرانی تلقی ‌شد! تبعات این موارد چیزی جز تحمیل بار هزینه‌هایی ملی و جنجال ارمغان دیگری نداشت.

ماهیت احمدی‌نژاد اقتضا می‌کرد، خودش ابتکار عمل را در سیاست خارجی را به دست گیرد و معتقد بود«تمام دنیا اروپا و آمریکا نیست»؛ اما در یک «محاسبه اشتباهی» رفقایی پوپولیست که در آن سوی اقیانوس‌ها برای خودش دست و پا کرده بود در روزهای سخت، دستش را در پوست گردو گذاشتند. زمانی احمدی‌نژاد به خودش آمد که کار از کار گذشته بود و حتی روابط خارجی ایران با همسایگانش در سراشیبی انزوا قرار گرفته بود. حسن روحانی در چنین شرایطی دولت را تحویل گرفت. در دولت روحانی، محمد جواد ظریف سکاندار کشتی دیپلماسی خارجی شد و یکی از راهبردهایش در توسعه روابط با همسایگان را به استانداران مرزی واگذار کرد. اعتماد ظریف در بکارگیری استانداران در ارتقای روابط با همسایگان، همان سالهای اول نتیجه‌بخش شد. اگر بخش مهمی از روابط دیپلماتیک تهران- باکو در پایتخت تببین استراتژی می‌شود، بخشی از پیشبرد امور به استانداران آذربایجان‌شرقی و اردبیل واگذار شده است. در همین شش سال گذشته این استانداران با وزرای آذری به صحبت نشسته‌اند، آنها را به تبریز و اردبیل فرا خوانده‌اند یا اینکه میهمان باکو شده‌اند.

هرچه روابط ایران و جمهوری آذربایجان در دولت احمدی‌نژاد آمیزه‌ای از قهر و آشتی بود، در دولت حسن روحانی از یک هارمونی و ثبات بهره می‌برد، و همین هارمونی چنان میان استانداران مرزی به یک استراتژی تبدیل شده است. به شکلی که حتی با تغییر استاندران هم «پلن توسعه روابط با همسایه شمالی» در سطوح پایین‌تر دولت و در مقیاس‌هایی کوچکتر، اما راهبردی توسط استانداران عملیاتی می‌شود.

اگر به همین مورد نگاه فرایندی داشته باشیم، بخشی از تفاوت‌های معنادار در دیپلماسی دولت‌های نهم و دهم با دولت‌های یازدهم و دوازدهم را به شکل ملموس‌تری حس می‌کنیم. مثلا منصور حقیقت‌پور به عنوان دومین استاندار احمدی‌نژاد در اردبیل به گشایش درهای دیپلماسی به روی آذری‌ها بارها تمایل نشان داده بود، اما استاندار بعدی همه رهیافت‌های حقیقت‌پور را به «تاریکخانه دیپلماسی» فرستاد و همه چیز به نقطه صفر بازگشت. به عبارتی سید حسین صابری «ادبیات نفی محور» خودش در دیپلماسی با همسایه شمالی را پیش می‌برد که با مدل منوچهر متکی همخوانی هم نداشت!

در دولت روحانی استراتژی‌ها با تغییر استانداران در همان سیاق سابق می‌ماند و استانداران  حد‌المقدور از رفتار سلیقه‌ای اجتناب می کنند. این یکی از نکات برجسته دولت روحانی است که نگاه فرایندی در سطوح استاندارانش به یک اصل تبدیل شده است. درهای گشایش روابط میان اردبیل با همسایه شمالی در سفری که حسن روحانی به باکو داشت بیش از پیش گشوده شد. در این سفر مجید خدابخش استاندار وقت اردبیل  در هیات همراه رئیس جمهور حضور داشت و این گام اول بود. بعدها خدابخش در دیدارهایی با چند نفر از وزرای آذری  و حتی الهام علی‌اف توسعه روابط را در مسیری پیش برد که منافعی بیشتر از دیپلماسی سیاسی هم عاید طرفین شود.

در سه ده گذشته، خدابخش اولین استاندار اردبیل بود با رئیس جمهور آذربایجان دیدار می‌کرد. همانجا بود که موضوع اتصال ریلی اردبیل به جمهوری آذربایجان و ایجاد بندر خشک مطرح شد به نحوی که این مهم در توافق‌نامه یازدهمین کمیسیون همکاری‌های اقتصادی ایران و آذربایجان مورد توافق قرار گرفت.

همین رویکرد در استانداری اکبر بهنام‌جو نیز با همان رویه پیش می‌رود. به عبارتی تاکیدی که در دولت روحانی مبنی بر توسعه روابط استان‌های مرزی با همسایه شمالی وجود دارد؛ چنان ادبیات جافتاده‌ای میان نمایندگان دولت در اردبیل و تبریز دارد که هارمونی آن غیرقابل تفکیک است. همین چندی پیش بهنام‌جو در آستانه برگزاری کمیسیون همکاری‌های ایران و آذربایجان، در جلسه مشترک وزرای اقتصاد ایران و آذربایحان حضور داشت. حضوری که اتفاقی نیست و از «فرایند پیوسته‌ای» حکایت دارد. اینکه چقدر دولت برای استاندارانش در توسعه دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی نقش ممتازی قائل است و استانداران روحانی هم چقدر به حفظ هارمونی فرایند پایبند و مقید هستند و «دوران استراتژی‌های سلیقه‌ای» بسر آمده است.

حال روابط تهران- باکو چشم‌اندازهایی  را ترسیم می‌کند که در سایه سیاست تنش‌زدایی و فاصله‌گیری از تقابل حاصل شده است. دولت روحانی رگ خواب دیپلماسی را خوب می‌شناسد و واقف است که باکو از لاپاز برای ایران به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مهم است. اگر دیپلماسی ایرانی با همسایه شمالی بر قاعده رفتار پرتنش احمدی‌نژاد باقی می‌ماند؛ امروز هم الهام علی‌اف در هر دیدار با حسن روحانی بر لزوم اتصال ریلی ایران به آذربایجان تاکید می‌کرد؟ آیا موضع متزلزل استانداران احمدی‌نژاد در اردبیل می‌توانست به توسعه روابط با باکو بینجامد؟ این از دستاوردهای قابل دفاع دولت روحانی است که استاندارانش نه بر «مدار سلیقه» بلکه بر قاعده «استمرار استراتژی خوب» حرکت می‌کنند.

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/