print logo

  سی روز آنلاین/ مهدی جهاندیده

آتش‌سوزی کلیسای نوتردام ناخواسته ذهن آدمی را به سمت رمان معروف «گوژپشت نوتردام» می‌کشاند. دو قرن پیش و درست در زمانی که سایه انقلاب فرانسه «کلیسای کاتولیک نوتردام» را ازرونق انداخته بود، ویکتور هوگو با کوژپشت نوتردام نقشی انکار نشدنی در احیای آن داشت.

برای آنهایی که رمان کوژپشت نوتردام را خوانده‌اند، کلیسای نوتردام فضای آشنایی دارد. هر چند که ویکتور هوگو فضای تاریخی قرون وسطایی پاریس را روایت می‌کند، اما ناقوس‌ها، برج‌ها و پستوها چنان در توصیفات و مبالغات ادبی به تصویر کشیده شده که گویی آدمی در اطراف نوتردام پرسه می‌زند و در پیوندی قدرتمند از درام و رئالیسم قصه عشق نافرجام کازیمودو به اسمارلدا، سقوط فرولو را از بالای برج کلیسا و کشف اسکلت کازیمودو را نظاره‌گر است. برای آنهایی که کتاب را نخوانده‌اند، بازی آنتونی کوئین و جینالولو بریجیدا نیز تصویر مکملی را در پرده سینما خلق کرده است.

در اینکه کلیسای جامع نوتردام برای پاریس و فرانسه مهم است، شکی نیست. اما همین هنر ویکتور هوگو است که آتش در قلب پاریس را برای جهانی مهم و در صدر اخبار قرار می‌دهد. تا اینجای ماجرا برای آنهایی که پاریس نرفته‌اند یا به واسطه کتاب و فیلم تصویری از نوتردام در ذهن‌شان ندارند؛ یک آتش‌سوزی ساده است که هیچکدام از ابعاد مرگبارتر و مخرب‌ آتش‌سوزی «مک فایر»آمریکا یا «مک‌موری» کاندا را ندارد. صرفا بخشی از تاریخ، هویت و سمبل فرانسه است که در آتش می‌سوزد و حتما برای امانوئل مکرون آنقدر اهمیت دارد که یک سخنرانی ملی در کاخ الیزه را نیمه کاره گذاشته و به ساحل جزیره سیته برود تا او هم «مثل همه هموطنانش از دیدن اینکه بخشی از تاریخ شان می سوزد غمگین باشد».

اما وقتی ان هیدالگو شهردار پاریس که در صحنه آتش‌سوزی حضور چشم‌گیری دارد؛ همچون هر ایرانی دیگری ذهن درگیر مسائل و بهره‌برداری‌های سیاسی از ماجراهایی از این دست می‌رود. آیا در فرانسه نیز «روح پوپولیسم» و «سلفی با مصیبت» به ترند شدن و احیای یک سیاستمدار می‌انجامد؟ آیا زبانه‌های آتش حیات سیاسی مکرون و ان هیدالگو را هم تهدید می‌کند؟ اینکه در فرانسه ستاد بحران مدیریتی حرفه‌ای دارد، شکی نیست. به شکلی که وقتی ترامپ در توئیترش تز خاموش کردن با تانکرهای هوایی را داد؛ ستاد بحران فرانسوی خیلی صریح به ترامپ گفت:«چنین اقدامی برای بنایی با این قدمت یعنی تسریع ویرانی.» 

دی ماه ۹۵ بود که آتشی ناگهانی ساختمان پلاسکو در خیابان جمهوری را در عرض چند ساعت به تلی از آوار و خاکستر تبدیل کرد. جالب آنکه در روز حادثه محمدباقر قالبیاف سفری سیاسی به قم داشت که آنرا نیمه کاره رها نمود و به تهران بازگشت. قالیباف زیر تیغ منتقدان اجتماعی و سیاسی رفت و گروه‌های سیاسی همسو نیز به دفاع از او پرداختند و منتقدان را متهم به «کاسبی سیاسی»کردند!

قالیباف لباس آتش‌نشان را به نشانه همدردی با «آتش‌نشان‌های شهید» در پلاسکو پوشید و بر صحنه آوار حاضر شد؛ اما آوار سیاسی پلاسکو بر سر قالیباف خراب شد. پلاسکو اگرچه به اندازه کلیسای نوتردام قدمت و اهمیت نداشت، اما آمار تلفات و خسارت آن یک تراژدی واقعی را در قلب تهران آفرید.

آتش در نوتردام خاموش شد. مکرون و ان هیدالگو لباس آتش‌نشان نپوشیدند! کسی هم مثل آن آتش نشان سلیبریتی پلاسکو سخنگوی حادثه نشد و اعلام کاتدیداتوری شورای شهر هم نکرد! مارین لوپن و جبهه ملی فرانسه هم در پی بهره‌برداری سیاسی از یک آتش‌سوزی مهیب نیستند!
 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/