print logo

سی روز آنلاین/ مهدی جهاندیده:

چهار دهه حضور در صحنه اول سیاسی ایران، محمدعلی نجفی را چنان برای ما مهم کرده که مهم‌ترین بحث این روزهایمان فقط و فقط «قتل میترا استاد» شده است. اگر نجفی روزگاری وزیر، معاون رئیس جمهور و شهردار تهران نمی‌شد؛ اخبار مرتبط با این قتل، مثل هزاران مورد مشابه‌ در میان انبوهی از اخبار حوادث، به چند سطر شرح درباره ماجرا بسنده می‌‌کرد. اما وقتی یک طرف، آدم مشهوری چون محمدعلی نجفی باشد؛ اصل ماجرا زیر فربهی حواشی متاثر از شهرت او گم شده و حاشیه بر متن غلبه می‌کند.

بیش از ۶۰ هزار کلید واژه مرتبط با نجفی در توئیتر و اینستاگرام استفاده شده و بر اساس آماری که از سوی دانشگاه تهران اعلام شد: خبر قتل استاد بالای ۴۰ میلیون بازدید داشته است!

صد البته که این پست‌ها به واسطه نوعی اشتیاق و هیجان برای سرک کشیدن به مسائل شخصی، ترند و داغ شده است. اما پرسش اینجاست؛ چرا پیگیری مسائل شخصی و حواشی برای جامعه ایرانی اینقدر مهم و البته ارزشمند شده است؟ به چه دلیل، عکسی خصوصی و البته عادی از نجفی و استاد که با روایتی از یک اردو به کویر آپ شده، بالای دو میلیون لایک می‌گیرد؟

این اولین باری نیست که یک سیاستمدار در ایران مرتکب قتل می‌شود. ۲۷ سال پیش جلال‌الدین فارسی در جریان یک نزاع، با اسلحه شکاری محمدرضا رضاخانی را کشته بود. شاید فارسی به قدری که نجفی برای جامعه ایرانی شناخته شده است؛ شهرت نداشته باشد. اما تا پیش از رخداد میترا استاد، پرونده رضاخانی مشهورترین گزارش از قتلی بود که توسط یک سیاستمدار ایرانی رخ داده بود. واقعه رضاخانی آن روزها بازتاب گسترده‌ای داشت و حتی کتابی هم در این باره منتشر شد. نمونه‌های مشابه خارجی از سیاستمدارهایی که مرتکب قتل شده‌اند در کشورهایی چون هند و آفریقای جنوبی هم سراغ داریم؛ که البته ژانر و سرنوشت پرونده‌ها متفاوت از هم بوده است.

پرونده نجفی به لحاظ محتوا هیچ شباهتی به موضوع فارسی یا دیگر موارد خارجی ندارد. در سال ۹۶، طیفی از اکثریت اصلاح‌طلبان سرمست از پیروزی، بر حضور نجفی در خیابان بهشت اصرار داشتند و مخالف پهن «قالی» پیش روی وی بودند.

 در مقابل اقلیتی هم بر عدم بازگشت دوباره وی به امور اجرایی اصرار می‌ورزیدند. تعبیر «چاه ویل» غلامحسین کرباسچی دقیقا به همان موضع اقلیت مخالف ارجاع دارد که دست آخر سیاستمدار کارکشته و تکنوکراتی نجیب و عاقل چون نجفی وارد قماری کرد که ماهیت آن برای بخش اعظمی از جامعه ایرانی غیرقابل هضم و باور است. نتیجه این پرونده هرچه که باشد، بازگشت نجفی به عرصه سیاسی ایران را تقریبا غیرممکن نشان می‌دهد.

فصلی تازه در زندگی مردی خوشنام رخ داده و گروهی در پی کاسبی از این واقعه هولناک‌اند. حاشیه بر اصل و متن غلبه کرده و جذابیت رسانه‌ای قتل میترا استاد چنان اغوا کننده شده است که رسانه‌ها در برخوردی زرد با ماجرا، از آن برای «ارتقایِ کمی مخاطب» بهره بگیرند. اما نکته مهمی در این میان مغفول مانده است. موضع امروز رسانه‌های اصلاح‌طلب نشان می‌دهد که آنها در عالم سیاسی صدای هماهنگی ندارند و این شاید آلارمی مشابه هشدار اقلیتی باشد که در شهریور ۹۶ اکثریت سرمست از پیروزی اردیبهشت ۹۶،  از آن سرسری گذشتند و ماحصل‌اش فروریختنی تلخ  برای نجفی شد. 

با این اوصاف، حاشیه بر متن غلبه دارد و ابرهای ایهام هنوز از روی اصل ماجرا کنار نرفته‌اند. اگر حواشی کنار زده شود؛ شاید پرونده نجفی ناگفته‌های دیگری داشته باشد. آنچه که مسلم است اینکه؛ هنوز برای قضاوت کردن زود است!
 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/