print logo

سی رمهدی جهاندیده|

متروپل فروریخت و مرگِ ارزانِ ده‌ها نفر را سبب شد. متروپل با ریزش و امداد درآمیخت و نتوانست نشانه‌ای از موفقیت معماری و آبادانی آبادان شود. دوشنبه‌ی سیاهِ آبادان، ضایعه‌ی مولمه و خونباری شد که ما را در شوک، دلهره و هراس فرو برد. اخبارِ دیگر، زیر آوار متروپل دفن شد و سیلِ گفتارها و نوشتارها فضای رسانه‌ای را به تسخیر درآورد. اینجا صرفا صحبت از ساختمانی فروریخته نیست. تقلیل فروپاشی متروپل به امری عمرانی یا مهندسی چیزی جز بیراهه نیست؛ چرا که بُعد تلفات انسانی آن غلیانی از عواطف را برانگیخت، نماد هم‌دردی و هم‌فکری‌مان شد و به استعاره‌ای برای فهم جامعه و گفتگو بر سر ابعاد متعدد آن دگرسانی یافت. در غلغله گرد و خاکِ مناقشه‌ها ردپای مقصر کجاست؟ اسکن متروپل علائم بیماری مزمن «بی‌مسئولیتی و اهمال و فساد نهادی» را فاش می‌کند و جان‌باختگان قربانی رشوه و فساد نهادینه شدند.

 

منابعی از ریشه دواندن فساد در نظام مهندسی ساختمان خبر می‌دهند. نمونه آخرش را عباس آخوندی همان شب حادثه گفت؛ اینکه از سالهاست فساد سیستماتیکی گریبان نظام مهندسی را گرفته است. از طرفی سیاهه‌ی شهردارانی که ذیلِ تیتر فساد دستگیر یا عزل شده‌اند، شرم‌‌آور است. نمونه آخرش همین شهردار آبادان بود. جولان «بساز بفروش»های غیرحرفه‌ای و خلق بهشت عبدالباقی‌ها در چنین شرایطی رقم می‌خورد.‌ کسب درآمدهای آن‌چنانی از ساخت‌و‌ساز، شالوده مانیفست آنهاست. آن‌ها فقط و فقط به نفعِ جیب خود می‌اندیشند و کیفیتِ بنا، فدای جذب سود حداکثری‌شان می‌شود.

 

اگر متروپل فرو‌ریخت، چه تضمینی داریم که چنین حادثه‌ای برای سایر بناهای مشابه نیز تکرار نشود؟ خوف از بمبی که هر آن ممکن است منفجر شود. بیمِ زیستن در ساختمان‌هایی که شاید نشانه‌هایی از فروریزی متروپلی داشته باشند، هراس می‌آفریند و دلشوره و افسردگی را دامن می‌زند. آیا این ساختمان‌ها جان پناه‌هایی قابل اتکا برای روزهایی سخت، چون یک زلزله کم‌رمق، خواهند بود؟ اینجاست که زیر بار فشار روانی، روان‌شناس لازم می‌شویم.

 

حادثه متروپل قابل پیش‌بینی بود. از قرار پیش‌تر اخطار وضعیت بحرانی ساختمان به مالک برج و شهرداری اعلام شده بود؛ اما بنا نیست که گوش کسی به این اخطارها بدهکار باشد! اخطارهای بلااقدام نوعی رفعِ تکلیف است. اخطار باید ثمره‌ی عملی داشته باشد و به قول حقوقی‌ها اقداماتی عطف به عدم اجرای مفاد اخطاریه صورت پذیرد. سازمان نظام مهندسی ساختمان می‌گوید اخطار داده و شهرداری توجهی به آن نکرده است. این همان توجیهی است که می‌خواهد «نظارت صوری» مهندس ناظر را تطهیر کند. اما این مغالطه و فرار به جلو نیست. آیا سازمان قدرتمندی چون نظام مهندسی با علم به نقضِ قانون،ابزارِ توقف پروژه و جلوگیری از بروز فاجعه را ندارد؟ نظام درآمدی و مناسبات مالی شهرداری‌ها ضوابط را در مقابل سرمایه‌داران سوداگر و بسازبفروش‌های متخلف، شکننده و منفعل کرده است. ساخت‌و‌ساز در چنین شرایطی بهترین کالا برای درآمدزایی می‌شود و شهرداری در ازای اخذ جریمه یا احتمالا مداخله‌ی اشخاص بانفوذ،چشم بر تخلف می‌بندد! به همین راحتی انفعال شهرداری زمینه‌سازِ بروزِ فاجعه می‌شود.

 

دومینوی متروپل، پلاسکو و حوادثی مشابه، دولت و نهادهای مسئول را در مظان این اتهام قرار می‌دهد که آن‌ها هرگز علل و عوامل اصلی حوادث را مشخص نکرده‌اند و جعبه سیاه سر به قفل و مسائل در پرده‌ای از ابهام باقی مانده است. چه تضمینی داریم که حادثه متروپل با همه غوغایی که برانگیخته،دفن نخواهد شد؟ پنهان‌کاری، فروپاشی سرمایه اجتماعی و اعتماد را تسهیل می‌کند. کالبدشکافی آن می‌تواند رهنمونی باشد به ترک غفلت‌ها و یافتن ضعف‌ها؛ بشرط آن که اراده‌ای برای اصلاح وجود داشته باشد.